مظهربصیرت



 

من در سن ۱۵ سالگی توسط ساواک دستگیر شدم. بااینکه به سن قانونی نرسیده بودم دو سال و نیم به زندان محکوم و سال ۱۳۵۶ آزاد شدم. سال ۵۳ بعد از اینکه برادرم را در زندان به شهادت رساندند مرا دستگیر کردند. ۱۳ آذر ماه سال ۵۳ مراد را تحویل بهشت زهرا دادند و ۱۸ آذر ماه من دستگیر شدم.
زمان تقریبی مطالعه : 10 دقیقه

 

حمیده نانکلی

حمیده نانکلی فقط ۱۵ سال داشت که توسط ساواک دستگیر شد و بیش از دو سال از عمرش را در زندان به سر برد. او خواهر شهید مراد نانکلی از فعالان انقلابی بود که سال ۵۳ توسط ایادی رژیم طاغوت به شهادت رسید. کمی بعد از شهادت برادر، حمیده دستگیر شد و غم از دست دادن برادر را به غم غربت و دلتنگی‌های زندان پیوند داد. این روز‌ها که در آستانه چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی هستیم، گفت‌وگویی با این بانوی انقلابی انجام داده‌ایم که ماحصلش را تقدیم حضورتان می‌کنیم.

برادرتان متولد چه سالی بود و چه شد که در مسیر انقلاب قدم گذاشت؟
برادرم مراد متولد سال ۱۳۲۸ بود و من سال ۱۳۳۷ به دنیا آمدم. اصالت ما به تویسرکان همدان بر می‌گردد. پدرم شغل آزاد داشت و همین یک خواهر و برادر بودیم. ما در خیابان پیروزی زندگی می‌کردیم که جوان‌های انقلابی زیادی داشت. پدر و مادرم مذهبی بودند. برادرم از سن ۱۶ سالگی در کارخانه ارج تهران کار می‌کرد و از طریق دوستانش به هیئت و جلسات تفسیر قرآن می‌رفت. کم‌کم با راه و رسم مبارزه آشنا شد و کتاب‌ها و اعلامیه‌های امام خمینی (ره) را جابه‌جا می‌کرد.

چه سالی توسط ساواک دستگیر شد؟
سال ۱۳۵۱ دستگیر شد. یک سال و نیم زندانی بود. دو ماه زیر شکنجه بود و بعد از دو ماه به زندان قصر منتقلش کردند. برادرم یک سال و پنج ماه در زندان قصر بود که تازه بعد از طی این مدت او را به دادگاه بردند و به دو سال حبس محکوم شد. همه این شکنجه‌ها و زندانی‌ها فقط به دلیل پیدا کردن چند جلد کتاب و اعلامیه امام خمینی (ره) بود. محکومیت مراد داشت به اتمام می‌رسید که تعدادی از دوستان انقلابی‌اش را دستگیر کردند و اطلاعات دیگری لو رفت. دوباره برادرم را در محل کنونی موزه عبرت که آن موقع کمیته ضد خرابکاری شهربانی بود تحت شکنجه‌های شدید قرار دادند که باعث شهادتش شد.

چه سالی به شهادت رسید؟
طبق مدارک پزشکی قانونی برادرم شهریور ۵۳ به شهادت رسیده است ولی تاریخی که در بهشت زهرا ثبت شده ۱۳ آذرماه ۱۳۵۳ است. یعنی تا آن تاریخ پیکرش تحویل بهشت زهرا نشده بود و در سردخانه بود. شهادتش را دیر اعلام کردند تا بیرون از زندان مبارزان باخبر نشوند مراد به شهادت رسیده است. معمولاً آن موقع اگر کسی شهید می‌شد مبارزی که لو می‌رفت تمام کار‌ها را گردن شهید می‌انداخت تا به دیگر انقلابی‌ها آسیبی نرسد. اما کم‌کم از دیگر زندانیان به بیرون خبر رفت که مراد به شهادت رسیده است. با درز این خبر، مأمور‌ها پیکر برادرم را آذر ماه ۵۳ تحویل بهشت زهرا دادند. البته تا وقتی که انقلاب پیروز شد مطمئن نبودیم مراد به شهادت رسیده است. هر کس چیزی می‌گفت. یکی می‌گفت: ممنوع الملاقات است. دیگری می‌گفت: به جای دیگری منتقل شده است و. فکر می‌کردیم اوین زندانی است و حق ملاقات نداریم. بسیاری از مبارزان وضعیتشان اینگونه بود. یعنی محکومیتشان تمام می‌شد و اجازه ملاقات نداشتند. بعد از پیروزی انقلاب در همان سال ۵۷ از طریق انقلابیونی که به بهشت زهرا رفتند اسم مراد را که جزو لیست شهدا بود پیدا کردیم. اعدامی‌ها و کسانی را که در درگیری‌های خیابانی کشته می‌شدند قطعه ۳۳ بهشت زهرا دفن می‌کردند.

در آن چند سال بلاتکلیفی پیگیر سرنوشت برادرتان نشدید؟
زندانیان ی وضعیتشان طوری بود که تا ساواک اجازه ملاقات نمی‌داد مثل فرد مرده حساب می‌شدند. کسی نمی‌دانست کجا هستند و جواب درستی نمی‌دادند. می‌گفتند شاید او را برده باشند زندان مشهد یا شیراز و. به این شهر‌ها می‌رفتیم، اما خبری از مراد نبود. البته مادرم را هم بعد از من دستگیر و بازجویی کردند. هم پدرم و هم مادرم شکنجه روحی شدند. سال ۵۸ وقتی لیست شهدای بهشت زهرا مشخص شد، پدرم سکته مغزی کرد و مادرم هم سال ۱۳۷۸ از دنیا رفت.

برادرتان چند ساله بود که شهید شد؟ نحوه شهادتش چگونه بود؟
مراد ۲۱ ساله بود که دستگیر شد و در ۲۳ سالگی به شهادت رسید. اگر موزه عبرت بروید پوسترش روی دیوار است. فک و دندان‌هایش بر اثر ضربه شکسته و چشمش تخلیه شده بود. آخرین ضربه به قلبش اصابت کرده بود که گویا باعث ایست قلبی‌اش شده بود. همچنین با لگد و باتوم به سرش ضربه زده بودند که جمجمه‌اش شکسته و نهایتاً به شهادت رسیده بود.

شهید نانکلی با چه چهره‌های انقلابی همراه و همدوره بود؟
از دوستان انقلابی برادرم می‌توانم از آقای عزت شاهی و شهید کچویی که بعداً رئیس زندان اوین شد و در دهه ۶۰ توسط منافقین به شهادت رسید، نام ببرم. همین طور مرحوم اکبر مهدوی که سه سال پیش فوت کردند. ایشان از مبارزانی بود که بعد از پیروزی انقلاب آزاد شد. در همان ایام که شعار می‌دادند زندانی ی آزاد باید گردد آزاد شدند. مسجد هدایت و حسینیه ارشاد جزو مراکزی بود که برای فعالیت‌های انقلابی به آنجا رفت و آمد داشتند.

شما هم با برادرتان در مبارزات انقلابی همراهی می‌کردید؟
آن موقع سنم کم بود. و برادرم به مسجد هدایت در چهارراه استانبول می‌رفتیم که آقای طالقانی سخنرانی می‌کردند یا حسینیه ارشاد می‌رفتیم. بعد از اینکه برادرم دستگیر شد خانواده‌های مبارز را شناختیم و همین ارتباطات باعث شد به مبارزه علاقه‌مند شوم. به هر حال خانواده زندانی ی بودیم و خود به خود کار‌هایی که به ما محول می‌شد ادامه می‌دادیم و اعلامیه‌ها را جابه‌جا می‌کردیم.

شما چه سالی توسط ساواک دستگیر شدید؟
من در سن ۱۵ سالگی توسط ساواک دستگیر شدم. بااینکه به سن قانونی نرسیده بودم دو سال و نیم به زندان محکوم و سال ۱۳۵۶ آزاد شدم. سال ۵۳ بعد از اینکه برادرم را در زندان به شهادت رساندند مرا دستگیر کردند. ۱۳ آذر ماه سال ۵۳ مراد را تحویل بهشت زهرا دادند و ۱۸ آذر ماه من دستگیر شدم. برخی از کار‌های انقلابیون را خانواده‌ها انجام می‌دادند. مثلاً اگر خرید داشتند یا وسیله‌ای که باید حمل و نقل می‌شد توسط خانم‌ها انجام می‌گرفت. من برای ملاقات برادرم که به زندان می‌رفتم خبر داخل زندان را برای انقلابیونی که بیرون بودند می‌بردم. هنگام رد و بدل یکی از پیام‌ها لو رفتم. به من اتهام زدند رابط زندان با بیرون هستم. محکوم به دو سال و نیم (۳۰ ماه) زندان شدم. با اینکه سنم قانونی نبود.

دوران حبستان را در کدام زندان سپری کردید؟ چطور آزاد شدید؟
اول حدود شش ماه مرا به کمیته شهربانی بردند. بعد یکسال و نیم زندان قصر بودم. یک ماه آخر که نزدیک آزادی‌ام بود به زندان اوین منتقل شدم. بعد از دو سال و نیم محکومیتم تمام شد و آزادی‌ام همزمان با برنامه حقوق بشر که دولت امریکا به رژیم شاه دیکته کرد بود. آن موقع شلوغی‌های انقلاب تازه داشت شکل می‌گرفت و حقوق بشر به زندان‌ها سرکشی می‌کرد. تا قبل از سال ۱۳۵۶ حتی بعد از اتمام محکومیت انقلابیون آن‌ها را در زندان‌ها نگه می‌داشتند و آزاد نمی‌کردند. برادرانی بودند که حتی چهار سال اضافه در زندان‌ها می‌ماندند و آزاد نمی‌شدند. برخی هم تا لحظه پیروزی انقلاب همچنان در زندان بودند.

از شکنجه انقلابی‌ها در کمیته مشترک ضد خرابکاری روایت‌های زیادی شده است، از دیده‌هایتان از این زندان مخوف بگویید.
در واقع کمیته ضد خرابکاری شهربانی شکنجه‌گاه بود. حتی از شهرستان‌ها زندانی به این کمیته می‌آوردند و شکنجه می‌کردند. همه را بدون بروبرگرد به تخت می‌بستند و با کابل به پاهایش می‌زدند و بعد از آن از سقف آویزان می‌کردند. بقیه شکنجه‌ها بستگی به نوع اتهام‌ها داشت. هر چه پرونده سنگین‌تر بود شکنجه سخت‌تر می‌شد.

شما ۱۵ ساله و در سن نوجوانی بودید. چطور توانستید آن همه شکنجه را تحمل کنید؟
فکر می‌کنم همه مبارزان انقلابی در وهله اول ایمانی که داشتند به آن‌ها قوت قلب می‌داد. همان ایمان باعث می‌شد شجاعانه در آن هدفی که می‌خواهند قدم بگذارند و تحمل کنند.

بانوان انقلابی زیادی در زندان‌های رژیم طاغوت محبوس بودند. آماری از زندانی‌های انقلابی خانم دارید؟
حدود هزار و اندی زندانی زن بودیم. خانم‌های زندانی در سلول‌های مختلف نگهداری می‌شدند. خودم اوایل زندانم تنها در انفرادی بودم. بعد چهار نفر شدیم و به سلول عمومی منتقلمان کردند. در سلولمان که گنجایش ۱۲ نفر داشت، ۱۶ نفر جا داده بودند. از هم‌بندی‌هایم می‌توانم به خانم فاطمه حسینی (در حال حاضر کارمند شهرداری است)، وجیهه ملکی (استاد دانشگاه) و خانم شیخ حسنی که همسر ابوالقاسم سرحدی‌زاده است که قبلاً وزیر کار بود، اشاره کنم. خانم شیخ حسنی ۱۲ سال در زندان ساواک بود. خانم زهرا رحیمی، فاطمه اسماعیل نظری و. تعدادمان زیاد بود. حدود ۱۴۰ نفر فقط تا سال ۵۶ در زندان قصر بودند. بعد از سال ۵۶ تعداد خانم‌های انقلابی بیشتری در زندان‌ها بودند. شهیده فاطمه امینی زیر شکنجه ساواک به شهادت رسید. شکنجه‌ها توسط آقایان انجام می‌شد. بازجو‌ها را برای کابل زدن می‌آوردند. من خودم بر آثار شکنجه از ناحیه کمر دچار آسیب شدم. بیشتر از شکنجه جسمی، آسیب روحی دیدیم. الان ۳۰ درصد جانبازی دارم.

بعد از پیروزی انقلاب چه فعالیت‌هایی داشتید؟
بعد از آزادی به مبارزه ادامه دادم تا اینکه انقلاب پیروز شد. فعالیت مشخصی نداشتم و جایی شاغل نشدم. در حاشیه بودم و جایی که لازم بود برای سخنرانی می‌رفتم. از اول دنبال پست و مقام نبودیم. بعد از پیروزی انقلاب هر جا نیاز به حضور ما بود رفتیم. سال ۵۷ با همسرم که شغل آزاد داشت ازدواج کردم و پنج فرزند دارم.

وقتی انقلاب پیروز شد طعم آزادی را چشیدید. آن هنگام چه حسی داشتید؟
بعد از آن همه خونی که دادیم درخت انقلاب به ثمر نشسته بود و خوشحال بودیم که مستضعفان از ظلم پهلوی نجات پیدا کردند. ما همچنان از انقلاب پشتیبانی می‌کنیم. پس از ۴۰ سال از پیروزی انقلاب هنوز استکبار دست بردار نیست به عناوین مختلف می‌خواهند به نظام ضربه بزنند ولی نمی‌دانند که درخت انقلاب تنومندتر و محکم‌تر می‌شود. کمی بعد از پیروزی انقلاب جنگ شروع و متأسفانه بعد از جنگ جامعه به چند دسته تقسیم شد. این شاخه شدن‌ها باعث شد برخی فرصت‌طلب به دنبال منافع شخصی بروند و مردم را دلسرد کنند، اما عموم مردم همچنان پیرو رهبر و انقلابشان هستند.

خاطرات بانوان انقلابی مثل شما باید برای آیندگان به یادگار بماند، خاطرات‌تان را ثبت کرده‌اید؟
به طور مستقل خیر ولی در کتاب خاطرات آقای عزت‌شاهی به خاطرات من و برادرم شهید مراد نانکلی پرداخته شده است. همچنین در کتاب آن روز‌های نامهربان» که در موزه عبرت است، خانم فاطمه جلالوند که پدرش زندانی ساواک بود به خاطرات من و برادرم می‌پردازد.


 

شهید مهدی باکری در ماه آخر سال آخر قبل از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ که در اکثر شهرهای کشور حکومت‌نظامی برپاشده بود، تلاش کرد تا از طریق مناطق غربی کشور برای مبارزین مخالف سلطنت پهلوی، اسلحه تهیه کند.
زمان تقریبی مطالعه : 2 دقیقه

 

 شهید مهدی باکری

مهدی باکری در سال ۱۳۳۳ در شهر میاندوآب در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۲ دانشجوی رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه فنی دانشگاه تبریز شد و در دوران تحصیل در دانشگاه تبریز جذب دانشجویان مذهبی دانشگاه به شمار می‌رفت.

اگرچه دانشجویان مذهبی در آن دوران در شرایط بسیار سخت و کاملاً دفاعی در مقابل فرهنگ و نظام شاهنشاهی از یکسو و در برابر فضای مهاجم ی چپ از طرف دیگر به سر می‌بردند ولی مهدی باکری و دانشجویانی چون او، اسیر جذبه حاکم نشده و در اندیشه دیگران حذف نشدند.

مهدی باکری پس از پایان تحصیلات کارشناسی در سال ۱۳۵۶ در پاییز به خدمت سربازی رفت، وی پس از طی دوره آموزشی در پادگان به همراه برخی از مهندسین سرباز به وزارت نیرو در تهران رفتند. در این دوران در تظاهرات‌هایی که از سوی مردم علیه رژیم شاهنشاهی صورت می‌گرفت، فعالانه حضور می‌یافت ازجمله در تظاهرات معروف ۱۷ شهریور در سال ۱۳۵۶ در تهران شرکت کرد.

در سال ۱۳۵۷، زمانی که حضرت امام خمینی از سربازان می‌خواستند که پادگان‌ها را رها کرده و رژیم را تنها بگذارند، او نیز محل خدمت خود را ترک کرد و به مردم پیوست. در این هنگام و به‌طور مرتب بین تهران و ارومیه در تردد بود و در تظاهرات خیابانی مردم ارومیه در دی‌ماه ۱۳۵۷ که در اطراف مسجد اعظم برگزار شد، حضور پیدا کرد و تلاش می‌کرد که همچون سایر مردم برای مقابله با تانک‌ها و زره‌پوش‌های رژیم شاهنشاهی که به مقابله با تظاهرکنندگان می‌پرداختند از کوکتل مولوتوف» ساخت خودش استفاده کند.

مهدی باکری در ماه آخر سال آخر قبل از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ که در اکثر شهرهای کشور حکومت‌نظامی برپاشده بود، تلاش کرد تا از طریق مناطق غربی کشور برای مبارزین مخالف سلطنت پهلوی، اسلحه تهیه کند تا چنانچه امام خمینی اجازه فرمودند، در مقابل کسانی که به کشتار مردم می‌پرداختند، استفاده شود که البته موفقیت چندانی در این مسیر نداشت و پس از سپری کردن نزدیک به یک ماه در مناطق غربی کشور ناموفق به تهران بازگشت.

البته آقا مهدی، دو بار به کمک یکی از دوستان دوران دانشگاهی‌اش توانست از مناطق کردنشین مرزی ترکیه، سلاح خریداری و با جاسازی آن‌ها در بدنه پیکان خواهرش، آن‌ها را به تهران منتقل و بین دوستان خود توزیع کند و آخرین باری که توانست حدود ۷۰ سلاح کمری را با این شیوه به تهران منتقل کند شب دوازدهم بهمن‌ماه ۱۳۵۷ بود که فردای آن امام خمینی از تبعید به ایران بازگشت. البته هیچ‌گاه از آن‌ها استفاده نشد زیرا امام خمینی معتقد بودند که قدرت فریاد می‌تواند بالاتر از توان سلاح، رژیم پادشاهی را از پای درآورد و درنهایت خون بر شمشیر پیروز است.
 
 این مطالب برگرفته از کتاب فرماندهان دفاع مقدس؛ شهید مهدی باکری» تنظیم و گردآوری سعید سرمدی از انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس می‌باشد.

 


 

فراخوان هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور منتشر شد

به گزارش راهیان نور؛ فراخوان هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور منتشر شد.

بر این اساس زائران سرزمین نور و مناطق عملیاتی می‌توانند آثار ادبی خود با موضوع دفاع مقدس و راهیان نور را به این دبیرخانه ارسال کنند.

در پوستر و فراخوان منتشر شده از هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور اطلاعات لازم برای علاقمندان شرکت در این دوره ارائه شده است.

آثار قابل ارسال به هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور در سه بخش مردمی، حرفه‌ای و ویژه ارائه و داوری می‌شود.

آثار قابل ارائه در بخش حرفه‌ای هفدهمین جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور شامل شعر، داستان، عکس حرفه‌ای، فیلم، فیلمنامه، نمایشنامه خیابانی، پویانمایی، نماهنگ، پوستر، فضای مجازی، نرم افزار، تحقیق و پژوهش است و بخش مردمی متن ادبی، خاطره، دلنوشته، عکس و تلفن همراه را شامل می‌شود.

در بخش ویژه نیز آثار در بخش‌های عکس یادگاری، دلنوشته یادگاری، نامه یادگاری، فیلم ۶۰ ثانیه‌ای قابل ارائه هستند.

بنابر این گزارش، مهلت ارسال آثار به دبیرخانه هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور، پنجم آذر ماه ۱۳۹۸ تعیین شده و علاقمندان برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانند با شماره تلفن گویا ۰۲۱۳۵۹۴۹۸۳۰ الی ۳۹ تماس بگیرند و یا به پایگاه اینترنیwww.sarzaminenoor.ir مراجعه کنند.

انتهای پیام/

روایت سردار قاسم سلیمانی از شهادت یک همرزم

فکر می‌کردم شهادت شهید میر حسینی تأثیر بسیار عمیقی بر عدم موفقیت ما در عملیات کربلای ۵ بگذارد. هیچ خبری مانند این خبر در لشکر ثارالله نمی‌توانست غم ایجاد کند.
زمان تقریبی مطالعه : 2 دقیقه

 

 شهید حاج قاسم میر حسینی


سردار حاج قاسم سلیمانی در رابطه با تأثیر شهادت سردار شهید حاج قاسم میر حسینی قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله روایت می‌کند: قبل از عملیات کربلای ۵» شبی داخل سنگر نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. گفت: تیر به اینجای من خواهد خورد.» و انگشتش را روی پیشانی‌اش گذاشت و همین طور هم شد. بی سیم‌های لشکر ثارالله تا پایان جنگ دیگر صدای دلنشین و ارزشمند و پر معرفت میرحسینی را نشنیدند. آن صدایی که برای همه بچه‌ها چه کرمانی، چه رفسنجانی، چه زرندی، چه سیرجانی، چه هرمزگانی و چه بلوچستانی امیدبخش بود. دلنواز بود و دوست داشتنی. آن صدا خاموش شد.


 


البته نمی‌توانستم باور کنم. در مقطع اول هم بچه‌ها به من نگفتند و این خبر را خیلی با احتیاط به من دادند. هیچوقت خبر شهادت ایشان را از یاد نمی برم. من در دو سه عملیات واقعاً از خدا می‌خواستم که پایان عمر من همین مقطع باشد. یکی همین عملیات کربلای ۵ بود. خصوصاً وقتی خبر شهادت شهید میرحسینی را شنیدم. احساس کردم که واقعاً لشکر ثارالله منهدم و منحل شد.

از همه مهم‌تر فکر می‌کردم شهادت ایشان تأثیر بسیار عمیقی بر عدم موفقیت ما در عملیات کربلای ۵ بگذارد. هیچ خبری مانند این خبر در لشکر ثارالله نمی‌توانست غم ایجاد کند. تا آن مقطع هیچ حادثه‌ای به اندازه خبر شهادت حاج قاسم برای بچه‌های لشکر ثارالله سخت نبود. حتی آن کسی که در عملیات حضور داشت و برادرش را یا پسرش را از دست داده بود عزادار شهید میرحسینی بود.

حاج قاسم سلیمانی ، شهید میر حسینی

حاج قاسم سلیمانی و شهید میر حسینی

معنای تهاجم فرهنگی است که بچه‌های ما چنین شخصیت‌هایی را نشناسند. جوانان باید چنین شخصیت‌هایی را برای خودشان الگو کنند. این یک الگوی ارزشمند و مجسم در عمر ماست این را باید همه بشناسند و به همه شناسانده شود که ایشان از یک خانواده محترمی بود و بعد هم برادرش شهید شد. آن شهید بزرگوار دانشجو که توی سنگر کمین ایستاد و مقاومت کرد تا به شهادت رسید. خدا را قسم می‌دهیم به محمد و آل محمد به همه ما معرفت کافی برای شناخت این شخصیت‌های ارزشمند و ادامه دادن راهشان را عطا کند.

 


 

 

 فرازهایی از سخنان مقام معظم رهبری پیرامون شهادت و شهید و …

شهادت،شهید،نقش شهیدان،تکریم شهیدان،جایگاه خانواده شهدا، بنیاد شهید

 

شهادت

از خدا می خواهم مبادا بعد از یک عمر زحمت مرگ ما در بستر بیماری باشد و در میدان شهادت نباشد، شهادت. مرگ در راه ارزشهاست …

***

شهادتها انقلاب ما را پابرجا و تضمین کرده است و به همین دلیل ملت ما را آسیب ناپذیر ساخت.

***

 
شهید

همه انسانها می میرند ولی شهیدان این سرنوشت همگانی را به بهترین وجه سپری  کردند ، وقتی قرار است این جان برای انسان نماند چه بهتر در راه خدا این رفتن انجام بگیرد.

***

مهمترین امتیاز شهدای ما نسبت به کسانی که در سایر کشورها در راه آرمانهای خود فداکاری می کنند انتخاب آگاهانه و به دور از احساس است.

***

مظهر قدرت ایران شهدا هستند.

***

هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.

***

 
نقش شهیدان

شهیدان مظهر هدف و تلاش و تداوم هستند.

***

ما در حقیقت، انقلاب، اسلام، قرآن، استقلال، آبروی و حیثیت را از برکت خون پاک شهدای عزیزمان داریم.

***

خون شهیدان تضمین کننده استقلال ملت و سربلندی اسلام است. نظام جمهوری اسلامی امروز امانت شهیدان است و همه باید بدانند که مبارزه با جمهوری اسلام تمام نشده است.

***

خون شهدای انقلاب اسلامی به هدر نرفته است و آنها بودند که به قیمت خون خود، آبروی اسلام، قرآن پیامبر و استقلال مملکت را حفظ کردند و حرکتی که آنها در این انقلاب از خود نشان دادند در طول تاریخ بی نظیر بوده است.

***

چراغ راه آینده ما شعار آزادگی و فداکاری شهدای ماست.

***

 
تکریم شهیدان

وظیفه قدردانی از ایثارگران بویژه شهیدان، فریضه ای عینی و تعینی و همیشگی است.

***

بزرگداشت شهید یعنی اصالت بخشیدن به آن هدفها و تشویق به آن عمل و تقدیس آن ایثار.

***

تکریم شهیدان به آن است که این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستکبر سرخم نکنند. یاد شهیدان باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد.

***

زنده نگهداشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است.

***

 
جایگاه خانواده شهدا

خانواده شهید در اجتماع یک واژه افتخاز انگیز است.

***

خانواده های شهدا به ملت ایران آبرو و حیثیت دادند.

***

امروز شما خانواده شهدا با دل سرشار از ایمان و خوشنودی از شهادت فرزندانتان ثابت کرده اید که درجامعه ما شهادت، خسارت نیست …

***

شما جوانان عزیز شاهد و فرزندان شهدا یک امتیازی به همه دارید و آن امتیاز این است که یک پیوند خونین با اسلام، با قرآن، با انقلاب بین شما بوجود آمده است.

***
بنیاد شهید

فرض بنیاد شهید فرض حیات انقلاب است و با همین ایده هم باید به بنیاد شهید نگاه کنند.

***

بنیاد شهید یکی از برکات و نشانه های حقانیت انقلاب و امام رضوان الله تعالی علیه است.

***

حقا باید گفت که بنیاد شهید جزو حسنات جاریه و صدقات جاریه امام بزرگوار است.

***

دستگاه بنیاد شهید باید دستگاه عصمت و طهارت شناخته شود.

***

تلاش شما به عنوان بنیاد شهید، تلاشی است که هرگز کهنه نخواهد شد.

***

باید همه وسایل و عواملی که شهادت را در چشمها شیرین می سازد بکار گرفته شود و بنیاد شهید بنیادی برای حفظ شهادت طلبی باشد.

***

وظیفه بنیاد شهید یک حرکت معنوی است حرکتی که به وسیله آن از خون شهیدان پاسداری گردد.

 



اگرچه تشیع در گذر زمان همواره از خون شهدا، سرخ و رنگین است، اما اتفاقی مثل انقلاب اسلامی و دفاع مقدس لازم بود تا شهید و فرهنگ ایثار و شهادت را جانی دوباره بخشد.

  
رزمندگان جبهه

22 اسفندماه به عنوان روز بزرگداشت شهید نامگذاری شده است.شهید» این واژه آشنا در تاریخ معاصر و فرهنگ رایج کشورمان، هیچ گاه در طول تاریخ به این میزان پرکاربرد نبوده است. اگرچه تشیع در گذر زمان همواره از خون شهدا، سرخ و رنگین است، اما اتفاقی مثل انقلاب اسلامی و دفاع مقدس لازم بود تا شهید و فرهنگ ایثار و شهادت را جانی دوباره بخشد.
به گزارش جوان» انقلاب اسلامی ایران تجدید‌کننده عاشورای حسینی بود. از همان ابتدا تا کنون، هیچ روزی از نهضت اسلامی را نخواهیم یافت که به نام شهید یا ماجرایی سرخ شناخته نشود. از واقعه 15 خرداد 1342 گرفته تا مبارزات انقلابی سال 56 و 57 ، دفاع مقدس و. همگی به سرخی خون شهدا مزین هستند.
در مبارزات انقلابی مردم ایران شهید» خیلی زود جایگاه خود را به دست آورد. طبق آمارهای رسمی، شهدای پیش از پیروزی انقلاب حدود 3هزار و164 نفر هستند. این تعداد بین سال‌های 1342 تا بهمن ماه 1357 به شهادت رسیده‌اند. عمده آنها نیز مربوط به شهرهای بزرگی چون تهران ، مشهد و اصفهان هستند، اما چون فرهنگ شیعی ایران متأثر از عاشورای حسینی بود، خیلی زود شهید و شهادت در ادبیات عامه و فرهنگ رایج کل ملت ایران جایگاه شایسته‌ای پیدا کرد.
تکرار واژه شهید در وقایع خونین بعد از پیروزی انقلاب، فکر و ذهن مردم ایران را با این تعبیر مقدس بیشتر آشنا ساخت. خصوصاً بعد از شروع جنگ تحمیلی که تعداد شهدا افزایش چشمگیری یافتند، ادبیات نیز به تشریح و تعریف وضع موجود پرداخت و مقوله ایثار و شهادت بار دیگر صاحب شعر ، ادبیات و داستان شد.
یک نمونه از اشعاری که در دفاع مقدس در خصوص شهدا سروده شده است، به خوبی پرده از عواطفی برمی‌دارد که فکر و ذهن سراینده و مستمعان آن را دربرگرفته بود: الهی به آنان که پرپر شدند/ پر از زخم‌های مکرر شدند/ به آنان که چون پرده بالا زدند/ قدم در حریم تماشا زدند/ به آنان که کارون خروش آمدند/ چنان خون کارون به جوش آمدند/ به آنان که زخمی‌ترین بوده‌اند/ شهیدان میدان مین بوده‌اند.
حدود 210 هزار شهید در دوران دفاع مقدس، به خوبی به مردم ایران نشان داد که شهید دیگر نه داستانی در واقعه عاشورا که تبدیل به واقعیتی عینی شده است. مردم ایران حتی در دورافتاده‌ترین روستاها نیز شاهد تشییع پیکر شهدا بودند. تقریباً هیچ گاری را نخواهیم یافت که در آن اثری از شهدای جنگ تحمیلی نباشد، لذا اغلب مردم ایران سعی کردند با این واقعیت ملموس در زندگی روزمره خود نیز کنار بیایند. شهید آنقدر در فرهنگ معاصر جا افتاد که بعد از اتمام جنگ، افکار عمومی به راحتی برپایی گار شهدای گمنام در پارک‌ها، صحن مساجد، امامزاده‌ها، دانشگاه و. را پذیرفت. مردم بی‌آنکه خود بدانند، شهدا را در امور روزمره خود سهیم و شریک کردند.
بعد از اتمام جنگ، هرچند فضای فرهنگی و اجتماعی تحت تأثیر دوران سازندگی و اصلاحات قرار گرفت، اما وقایعی چون دفاع از حرم و حملات تروریستی که هرازگاهی دامان ملت ایران را گرفته و می‌گیرد، هیچ گاه عرصه فکری جامعه را از حضور واژه شهید خالی نکرده است. طبق آمارهای متناقضی که از شهدای دفاع از حرم منتشر می‌شود، در این برهه چیزی بیش از2 هزار رزمنده به شهادت رسیدند. با احتساب حدود 17 هزار شهید ترور و حوادثی چون واقعه منا، اکنون انقلاب اسلامی با کمی بیش از 230 هزار شهید روبه‌رو است.
اگر 3 هزار شهید قبل از پیروزی انقلاب را با ایامی که پیش از پیروزی نهضت اسلامی گذشته‌اند کنار بگذاریم، از 39 سال پیش تا کنون چیزی حدود 14 هزار و 250 روز از عمر انقلاب گذشته است و اگر این عدد را به 230 هزار شهید تقسیم کنیم، هر روز 16 نفر در تاریخ انقلاب اسلامی به شهادت رسیده‌اند؛ یعنی هر یک ساعت و نیم یک ایرانی شهید شده است. با نگاهی به این آمارهای شگفت‌انگیز بهتر می‌توانیم معنی واژه شهید را دریابیم. (برخی از آمارهایی که در این گزارش آورده شده‌اند، به صورت تقریبی هستند.)



شهید علی نظری کمی قبل از آخرین اعزامش به سوریه، به دلیل مشکلی که در مهره کمرش داشت از سوی پزشک برای عمل جراحی معرفی شده بود، اما .

بخش فرهنگ پایداری تبیان
title

شهید علی نظری کمی قبل از آخرین اعزامش به سوریه، به دلیل مشکلی که در مهره کمرش داشت از سوی پزشک برای عمل جراحی معرفی شده بود، اما به جهت اعتقادی که به حضور در جبهه مقاومت اسلامی و دفاع از حریم اهل بیت داشت، بیماری‌اش را بروز نداد و شش مرداد ماه 1395 به سوریه اعزام شد. او داوطلبانه به سفری می‌رفت که بازگشتی برایش مقدر نشده بود. وقتی با سمیه زارع به گفت‌وگو پرداختیم، کمتر از شش ماه از شهادت همسرش می‌گذشت. او از مردی سخن می‌گفت که به رغم عشق به خانواده و دو فرزندش، عمل به تکلیف را از دست نداد و به این ترتیب مروارید شهادت را صید کرد. علی نظری متولد 1353 در جهرم بود که 16 مردادماه 1395 در حلب سوریه به شهادت رسید.

زمانی که با شهید نظری ازدواج کردید، ایشان نظامی بودند؟

بله، آن موقع پاسدار بود. علی آقا در جهرم زندگی می‌کرد و ما ساکن مرودشت بودیم. این دو شهر از استان فارس حدود سه، چهارساعتی با هم فاصله دارند، اما قسمت هم بودیم و از طریق یکی از خواهرهایشان که همسایه مان بود با هم آشنا شدیم. من مشکلی با شغلش نداشتم، ولی دوری شهرشان از محل زندگی‌ما باعث شد کمی تردید داشته باشم. پنج، شش ماه گذشت تا اینکه جواب مثبت دادیم. سال 83 هم ازدواج کردیم.

معیار و ملاک خاصی برای انتخاب همسرتان داشتید؟ خود شهید چه معیارهایی داشتند؟

ما تفاوت فرهنگی زیادی نداشتیم. تقریباً خواسته‌هایمان یکی بود. ایشان دنبال خانواده و دختری مذهبی بود و من هم دوست داشتم همسر آینده‌ام جوانی مذهبی و اهل دل باشد. البته زمان خواستگاری ایشان از سختی‌های شغلش گفت که امکان دارد گاهی به مأموریت برود. (با خنده ادامه می‌دهد) منتها بعد از ازدواج خیلی بیشتر از آنکه فکرش را می‌کردم مأموریت بود. داخل استان فارس یا مناطق مرزی مثل سردشت و. هر جا مشکلی پیش می‌آمد چون همسرم جزو یگان تکاوری بود اول اعزام می‌شد.

ادامه مطلب



بازدید : 17424 38 6
ز کودکی خادم این تبار محترمم / چونان حبیب مظاهر مدافع حرمم/ به قصد حفظ حریم حرم به پا خیزم/ کنار لشکر عشاق حسین هم قدمم . نماهنگ ارغوان» به کارگردانی مهدیار عقابی و براساس شعری از سیدضیاء محسنی به مناسبت وفات حضرت زینب (س) و برای شهدای مدافع حرم منتشر شد. این نماهنگ با بازی امیرحسین، فرزند شهید تقی ارغوانی، شهید مدافع حرم در نقش واقعی خود تولید شده است.

امروز شنبه 22 آبان ماه هواپیمای حامل پیکر نخستین شهید مدافع حرم جامعه پزشکی بر بام ایران می نشیند.

فرآوری: صادق جعفری-بخش فرهنگ پایداری تبیان
شهید مدافع حرم


هم زمان با نماز مغرب و عشا در مصلا امام خمینی (ره) مراسم وداع و تجدید پیمان با اسوه های ایثار و شهادت برگزار می شود.
 
پیکر پاک شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی اشکفتکی» صبح امروز از طریق فرودگاه شهرکرد وارد استان چهارمحال و بختیاری خواهد شد.
 
رحیم بیاتی اشکفتکی، فرمانده پایگاه بسیج ابوذر غفاری اشکفتک: شهید محمدحسن قاسمی اشکفتکی اوایل مردادماه سال جاری در دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام کشور سوریه به دست مزدوران آمریکایی داعش به فیض شهادت رسید و قریب 4 ماه پیکر مطهرش در دست مزدوران آمریکایی داعش بوده است.
بیاتی اشکفتکی تصریح کرد: پیکر مطهر این شهید عزیز، روز یک شنبه 23 آبان ساعت 9 صبح از میدان 12 محرم به سمت میدان امامزادگان شهرکرد بر روی دست اقشار مختلف مردم ولایتمدار استان تشییع و بعد از اقامه نماز (بنا بر تصمیم خانواده محترم شهید) در گار شهدای شهرکرد آرام می گیرد.

وی، از اقشار مختلف مردم شهیدپرور استان چهارمحال و بختیاری به ویژه شهرستان شهرکرد برای حضور در این مراسم معنوی دعوت کرد.

شهید محمدحسن قاسمی اشکفتکی، بسیجی شهید از نیروهای بخش درمانی بیمارستان های میدانی به عنوان تکنیسین بیهوشی بود که حین انتقال مجروحین جنگی در استان حلب سوریه و به دست تروریست های تکفیری به شهادت رسید. وی ششمین شهید مدافع حرم از استان چهارمحال و بختیاری است.

دیدار از خانواده شهید

نماینده ولی فقیه در استان چهارمحال و بختیاری و امام جمعه شهرکرد با حضور در منزل شهید محمدحسن قاسمی اشکفتکی، شهادت این شهید سرافراز مدافع حرم را تبریک و تسلیت گفت.
حجت الاسلام محمدعلی نام در این دیدار با اشاره به منزلت و جایگاه بسیار بالای شهدای مدافع حرم گفت: تمامی شهدا گرامی و مقرب درگاه الهی هستند و در این بین شهدای مدافع حرم و در بین همین شهدا، شهدایی مانند شهید قاسمی از جایگاه ویژه ای برخوردارند.

وی با تجلیل از صبر و شکرگزاری پدر و مادر و خانواده شهید قاسمی خاطرنشان کرد: ادامه یافتن سلسله شهادت و رونق و صفای روزافزون این نعمت عظیم در جامعه، مرهون همین صبرها و شکرگزاری هاست.

نماینده ولی فقیه در استان چهارمحال و بختیاری و امام جمعه شهرکرد با اشاره به بازگشت پیکر مطهر شهید قاسمی پس از گذشت سه ماه به استان خاطرنشان کرد: تقدیر و اراده الهی بر آن بود که پیکر این شهید برای مدتی در سوریه بماند و به میهن بازنگردد تا به این واسطه هم درجات بیشتری به این شهید عزیز و هم اجر و فضیلت بیشتری به خانواده ایشان عطا شود.
نام تأکید کرد: قطعاً در اینکه پیکر شهید برای مدتی بعد از شهادت در منطقه ماند و به کشور بازنگشت، حکمت و حقایقی نهفته است که ما از آن ها غافل هستیم و نمی توانیم آن را درک کنیم.
وی ارتباط و انس و الفت مردم به ویژه نسل جوان با شهدا را امیدبخش دانست و گفت: انسان وقتی این ارتباط و پیوند عمیق بین مردم و نسل جوان بین شهید و شهادت را در جامعه مشاهده می کند به آینده انقلاب و نظام اسلامی امیدوار می شود.

نام با ابراز تأسف از کسانی که از حقیقت و عظمت شهدا و عنایت هایی که خدای متعال به برکت همین شهدا به نظام اسلامی دارد غافل هستند تصریح کرد: جمهوری اسلامی به برکت همین عنایت ها و توجهات و ارتباط و پیوند جامعه با شهدا تا به امروز از همه حوادث و خطرات مصون مانده است.

نخستین شهید مدافع حرم جامعه پزشکی

گفتنی است: شهید محمدحسن قاسمی اشکفتکی نخستین شهید مدافع حرم جامعه پزشکی و ششمین شهید مدافع حرم از استان چهارمحال و بختیاری است که نیمه اول مردادماه امسال به جمع شهدای مدافع حرم مطهر حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) در سوریه پیوست و پیکر پاکش اخیراً در آزادسازی منطقه توسط رزمندگان جبهه مقاومت شناسایی و به میهن اسلامی بازگشت داده شد.
قابل ذکر است پیکر پاک این شهید روز یکشنبه رأس ساعت 9 از میدان 12 محرم با حضور مردم شهیدپرور استان چهارمحال و بختیاری تشییع خواهد شد و در گار شهدای شهرکرد آرام خواهد گرفت.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کارخانه کارتن سازی "کارتن سبز قائم" مهدی یزدانی زازرانی *هیمالیا* طراحی سایت حرفه ای (Professional site design) آسمان زندگی من kosarprint راه های مقابله با کرونا code_man